که تب برد. که تب قطع کند. دافع تب. قاطع حمی. که علاج تب کند، دارویی تب بر. هر دوا که قطع تب کند. دواهای تب بر: کتین، پوست بید، اکالیپتوس. خینورمین بهترین تب برها است. آتبرین در مالاریا تب بر است
که تب برد. که تب قطع کند. دافع تب. قاطع حمی. که علاج تب کند، دارویی تب بر. هر دوا که قطع تب کند. دواهای تب بر: کتین، پوست بید، اکالیپتوس. خینورمین بهترین تب برها است. آتبرین در مالاریا تب بر است
لازم تب بردن است. (از بهار عجم) (از آنندراج). دور شدن تب: عشقی که صادق است بود ایمن از زوال این تب برون نمیرود از استخوان صبح. صائب (از بهار عجم). رجوع به تب و دیگر ترکیبهای آن شود
لازم تب بردن است. (از بهار عجم) (از آنندراج). دور شدن تب: عشقی که صادق است بود ایمن از زوال این تب برون نمیرود از استخوان صبح. صائب (از بهار عجم). رجوع به تب و دیگر ترکیبهای آن شود